فرهنگ مشرق زمين باستان - جلد نخست مجموعه تاريخ و تمدن ويل دورانت

iii- دورة امپراطوري

امپراطوران- اشراف- نفوذ چين- عصر طلايي كيوتو- انحطاط

از آن مرحله به بعد، هرسلطاني القاب بزرگ مي‌يافت. گاهي او را تنچي يعني «فرزند خدا» و معمولا تن نو يعني «سلطان آسماني» مي‌ناميدند و در مواردي نادر به او ميكادو يعني «باب عالي» لقب مي‌دادند. سلطان. پس از مرگ، نامي غير از نام دوران حيات خود مي‌گرفت و با آن نام داخل تاريخ مي‌شد. حق داشت به قصد صيانت سلالة شاهي، هر چه مي‌خواهد، همسر يا همبستر بگيرد. فرزند اول سلطان لزوماً به جاي او نمي‌نشست. بلكه يكي از زادگانش، كه به نظر او يا متنفذان زمان شايسته‌تر مي‌نمود، جاي او را مي‌گرفت. در عصري كه شهر كيوتو كانون عظمت ژاپن به شمار مي‌رفت، سلاطين به تقوا مايل بودند، و برخي از آنان از شاهي كناره مي‌گرفتند و در سلك راهبان بودايي درمي‌آمدند. حتي يكي از ايشان ماهيگيري را ممنوع ساخت، زيرا عقيده داشت كه اشتغال به اين حرفه توهيني است به بودا. سلطان يوزي را بايد مستثنا دانست. همة مخاطراتي كه ممكن است از يك سلطان مستبد فعال سرزند، از وجود همايونش صادر شد: مردم را وامي‌داشت كه از درختان بالا روند؛ آنگاه ايشان را به تير مي‌زد. در معابر عام، دوشيزگان را مي‌ربود و با سيمهاي عود مي‌بست و به بركه‌ها مي‌انداخت، و نيز از سوار شدن و در خيابانهاي پايتخت گشتن و مردم را به تازيانه بستن لذت تام مي‌برد. سرانجام، مردم به كاري كه در تاريخ ژاپن نادر است، دست زدند: شوريدند و او را خلع كردند. در سال 794، مركز حكومت از نارا به ناگائوكا و سپس به كيوتو انتقال يافت. كيوتو، كه معني آن «پايتخت صلح» است، مدت چهار قرن (794-1192) مركز ژاپن ماند، و اين دوره را بيشتر مورخان عصر طلايي ژاپن مي‌خوانند. در 1190، جمعيت كيوتو به نيم ميليون رسيد و از جمعيت همة شهرهاي اروپا، جز قسطنطنيه و قرطبه، بيشي گرفت. در يك قسمت شهر، كوخها و ويرانخانه‌هاي مردمي كه ظاهراً با سرخوشي فقر را تحمل مي‌كردند، قرار داشت، و در قسمت ديگر، كه كاملا مجزا بود، باغها و كاخهاي اشراف و خانوادة سلطنتي برپا بود. درباريان، موافق حال خود، «ابرنشينان» ناميده مي‌شدند. در آن زمان، ژاپن، مانند كشورهاي ديگر، براثر پيشرفت تمدن و صناعت، به مرحله‌اي رسيد كه تمايزات اجتماعي افزايش يافت و نابرابري، كه جبراً از توزيع ثروت براساس قدرت و شخصيت و امتيازات مي‌زايد، جاي برابري نخستين را گرفت. خاندانهايي بزرگ مانند خاندانهاي فوجيوارا و تايرا و ميناموتو و سوگاوارا پديد آمدند و در عزل و نصب سلاطين مداخله نمودند و، به شيوة بهيمي بزرگان ايتاليا در عصر رنسانس، به جان يكديگر افتادند. يكي از مردان خاندان سوگاوارا، كه ميچيزانه نام داشت، با حمايت خود از ادب، مورد اعزاز ژاپنيان قرار گرفت و اكنون، به عنوان خداي ادب، پرستيده مي‌شود، و در بيست و پنجم

 

 

 

 

 

ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids