يونان باستان
تاريخ تمدن
ويل دورانت
يونان باستان
توضيح ناشر
چاپ جديد دورة تازه و تجديد نظرشدة تاريخ تمدن مورد استقبال فراوان خوانندگان دانشمند واقع شد و تمام نسخههاي آن در مدت كوتاهي به فروش رسيد. سازمان انتشارات علمي و فرهنگي (شركت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي)، ضمن سپاسگزاري از اقبال اين عزيزان صاحبنظر و فرهنگدوست، بدين منظور كه اين كتاب ارزشمند به دست تمام خواستاران آن برسد و وسيلهاي براي سودجويي و ايجاد بازار سياه نشود، همت به تجدد چاپ آن گماشته است و كوشش دارد كه مجلدات آن را هرچه سريعتر در اختيار علاقهمندان قرار دهد.
همانطور كه خوانندگان دورة تازه تاريخ تمدن توجه فرمودهاند، متن ويراستة جديد حاصل كوششهاي گران و چندسالة مترجمان پرتجربه و گروهي از ويراستاران بنام و صاحبنظر است. در اين چاپ، علاوه بر تجديد ترجمة شماري از كتابهاي پيشين و ويرايش علمي، نسخهپردازي دقيق و نفاست چاپ نيز به حد مقدور و ممكن مورد نظر بوده است، و كوشيدهايم كه اين اثر گرانقدر، كه حاصل عمري تلاش فرهنگي مؤلفان و مترجمان آن بوده است، از لحاظ قالب يا صورت نيز همسنگ محتوا باشد. از امتيازات عمدة چاپ جديد، نمايهها (فهرستهاي راهنما) در آخر هر جلد است كه هر يك به تنهايي ميتواند تأليفي مستقل به شمار آيد. در اين نمايهها ضبط صحيح – و در مواردي ضبطهاي گوناگون – هر اسم علم كه در متن كتاب است همراه با صورت خارجي عمدتاً انگليسي – آن آمده است، و در موارد لزوم اطلاعاتي مختصر راجع به آن نيز اضافه شده است. اين فهرست اعلام خود ميتواند منبع اطلاعاتي افزون بر متن براي خواننده به شمار آيد و براي نويسندگان و مترجمان راهنما جهت ضبط صحيح اسامي بيگانه باشد. با اعمال اين روش در كار فهرستنويسي، از تكرار صورتها يا معادلهاي خارجي اعلام و اصطلاحات در پاي صفحات متعدد پرهيز شده و در نتيجه صفحات كتاب آرايش چشمگيرتري يافتهاند، و خواننده براي يافتن معادل يا ضبط خارجي يك اصطلاح يا اسم علم ميتواند به سهولت به جاي درست آن در كتاب مراجعه كند.
شركت انتشارات علمي و فرهنگي بجد ميكوشد كه تاريخ تمدن را در كوتاهترين زمان ممكن به دست علاقهمندان برساند و وقفهاي در كار انتشار مرتب و زمانبنديشدة آن پيش نيايد. با اين حال، مشكلات كاري چنين بزرگ، كه خود دايرةالمعارفي از وجود گوناگون فرهنگ بشري از كهنترين دوران تمدن انساني تا عصر ناپلئون است، بر خواننده پوشيده نيست، و اطمينان داريم كه اگر احياناً تأخير كوتاهي در انتشار برخي از مجلدات پيش آيد، خوانندگان ما را معذور خواهند داشت.
در پايان، شركت بر خود فرض ميداند كه، علاوه بر تقدير و تشكر از مترجمان و ويراستاراني كه در اصلاح و بهبود ترجمة كتابهاي متعدد اين مجموعه كوشيدهاند، مراتب سپاس خود را به سرويراستار اين مجموعه، آقاي محمود مصاحب، و نيز به نسخهپردازان و نمايهسازان آن ابراز داشته و مساعي كارمندان بخش توليد شركت و كلية عزيزاني كه در نشر اين اثر همكاري صميمانه دارند قدرداني كند. و من الله التوفيق و عليه التكلان.
يونان باستان
پيشگفتار
سر آن دارم كه اكنون منشا رشد، كمال، و انحطاط تمدن يونان (هلاس) را، از زمان كهنترين آثار كرت (كرته) و تروا (ترويا) تا هنگام غلبه روم بر يونان، مطمح نظر سازم و در آن باره تاريخگذاري كنم. آرزومندم كه نه تنها فراز و نشيب كلي اين فرهنگ پيچيده را دريابم و وزن و آهنگ لطيف آن را احساس كنم، بلكه به تنوع فراوان عناصر حياتي آن پي برم و بدانم كه مردمان آن سامان به چه شيوههايي از زمين بهره ميگرفتند، صنعت و تجارت را چگونه رتق و فتق ميدادند، حكومت سلطنتي، حكومت اشرافي، حكومت مردم، استبداد، و انقلاب را چگونه مييافتند، چه آداب و اخلاقي داشتند، عقايد و شعاير ديني، كودك پروري، انتظام زناشويي و خانواده را چگونه تلقي ميكردند، و خانهها و معابد وبازارها و تماشاخانهها و ميدانهاي ورزش، شعر و نمايش، نقاشي، سنگتراشي، معماري، موسيقي، علوم، اختراعات و خرافات و فلسفههاي آنان بر چه نمط بود. خواهان آنم كه، برخلاف محققان خشك، اين عناصر را به صورتي مرده و مجزا مورد توجه قرار ندهم، بلكه به روابط متقابل و حياتي آنها عنايت كنم و هوشيار باشم كه اين روابط متقابل نتيجه حركات همزمان فرهنگ زنده بزرگي است كه گرچه داراي صدها عضو و صدها ميليون ياخته است، باز تنها يك تن و يك جان دارد.
اگر از ابزارهاي ماشيني چشم پوشيم، تقريبا همه مظاهر تمدن دنيوي ما از يونان نشئت گرفته است. كلمات انگليسي مدرسه، ورزشگاه، حساب، هندسه، تاريخ، فن بلاغت، فيزيك، زيستشناسي، كالبدشناسي، بهداشت، درمان، آرايشگري، شعر، موسيقي، تراژدي، كمدي، فلسفه، الاهيات، فلسفه لاادري، فلسفه رواقي، فلسفه اپيكوري، اخلاق، سياست، انساندوستي، فلسفه كلي، استبداد، توانگرسالاري و دموكراسي، همه، ريشههاي يوناني دارند. با آنكه يونانيان خود بندرت اين مفاهيم را ابتكار كردند، باز آنان بودند كه، با شور فراوان خود، اكثر مفاهيم فرهنگي قديم را موافق مقاصد نيك و بد خود به صورتي پخته و پيچيده درآوردند. همه مشكلاتي كه اكنون مايه دردسر ما هستند، در زندگي پرشكوه و آشوبناك يونانيان باستان هم راه داشتند. برخي از اين مشكلات، كه گويي براي عبرت و بيداري ما گريبانگيرش شدند، چنينند: قطع جنگلها و فرسايش خاك; آزادي زن و محدود شدن خانواده; حفظ سنن ديرين و آزمايشهاي نو در حوزه اخلاق و موسيقي و حكومت; مفاسد سياست و انحراف اخلاق; تعارض دين و علم; ناتوان شدن پشتوانههاي لاهوتي اخلاق; جنگ طبقات و ملتها و قارهها; انقلاب بينوايان بر ضد توانگراني كه از لحاظ اقتصادي نيرومندند، و قيام توانگران بر تهيدستاني كه از لحاظ سياسي توانايي مييابند; مبارزه حكومت استبدادي با حكومت مردم، ستيزه فردگرايي با كمونيسم و جدال شرق با غرب. در تمدن يوناني موردي وجود ندارد كه روشنگر تمدن ما نباشد.
براي شناخت زندگي يوناني، هم تاثيرات متقابل عناصر فرهنگي و هم سير تكامل و انحطاط يونان را، كه به منزله نمايشنامه پنج پردهاي بزرگي است، بررسي خواهيم كرد. بررسي احوال كرت و تمدن آن، كه اخيرا بر ما معلوم شده است، آغاز كار ماست. زيرا بي گمان فرهنگ پيش از تاريخ موكناي و تيرونس، كه تدريجا قوم مهاجم آخايايي و قوم مهاجر دوري را به صورت يونانيان متمدن درآورد، از آن كرت و آسيا بود. سپس دنياي مردانه جنگاوران و عاشق پيشگان و دزدان دريايي و خنياگراني را كه به مدد جريان شتابان شعر هومر (هومروس) دريافت ميكنيم، بسرعت از نظر خواهيم گذرانيد. اسپارت (اسپارته) و آتن (آتناي) را خواهيم ديد كه به رهبري لوكورگوس و سولون قد برميافرازند .يونانيان پرزاد و رود را خواهيم نگريست كه به كوچنشيني ميپردازند و در همه جزاير درياي اژه (آيگايوس پونتوس)، سواحل آسياي باختري، درياي سياه (پونتوس ائوكسينوس)، افريقا، ايتاليا، سيسيل، (سيكيليا)، فرانسه، و اسپانيا پخش ميشوند. خواهيم ديد كه حكومت مردم يونان، براي بقاي خود، در ماراتون تن به جنگ ميدهد و بر اثر پيروزي به رهبري پريكلس قوام مييابد و به صورت پرمايهترين فرهنگ تاريخ ميشكفد. از نظاره رهايي ذهن بشر از خرافات، كه منجر به پيدايش علوم جديد و پزشكي و تاريخ منطقي ميشود و در عرصه نمايش و شعر و فلسفه و سخنوري و تاريخ و هنر به پايههاي رفيع بيسابقه ميرسد، سرمست خواهيم شد و جنگ پلوپونز (پلوپونسوس) را كه به منزله خودكشي و پايان عصر طلايي يونان است، با حالي ماليخوليايي بر كاغذ نقش خواهيم كرد. درخواهيم يافت كه آتن بي سر و سامان مردانه ميكوشد تا از ضربت شكست به خود آيد، و از اين رو دوره انحطاط آن هم به سبب نبوغ افلاطون (پلاتون) و ارسطو (آريستوتلس)، آپلس، پراكسيتلس، فيليپ (فيليپوس)، دموستن (دموستنس)، ديوجانس (ديوگنس)، و اسكندر (الكساندروس) از جلال بركنار نميماند. پس از آن تماشا خواهيم كرد كه، در عصر گيرودار سرداران اسكندر، تمدن يوناني، چون شبه جزيره يونان را براي جولان خويش تنگ ميبيند، مرزهاي خود را ميشكند و بار ديگر پا به خطه آسيا و افريقا و ايتاليا ميگذارد و حرمت جسم و عقل را به مشرق زمين عرفان پيشه ميآموزد. به دستياري اين تمدن است كه افتخارات مصر در عهد دودمان بطلميوس (پتولمايوس) در اسكندريه (آلكساندريا) باز ميگردند; جزيره رودس، به وساطت بازرگاني و هنر، بر تمول دست مييابد; هندسه، به وسيله اقليدس (ائوكليدس) در اسكندريه و با پايمردي ارشميدس (آرخيمدس) در سيراكوز (سوراكوساي)، راه كمال ميسپارد; پايدارترين فلسفههاي تاريخ انسان با زنون و اپيكور (اپيكوروس) رخ مينمايند; تنديسهايي مانند مجسمه آفروديته، كه در جزيره ملوس كشف شده است، و مجسمه لائوكوئون و مجسمه پيروزي ساموتراس (ساموتراكه) پديد ميآيند و محراب پرگامون برپا ميشود. درخواهيم يافت كه اين تمدن، بيهوده ميكوشد تا سياست خود را با شرافت و اتحاد و صلح قرين كند و سپس، با شتابي روزافزون، به كام هرج و مرج جنگهاي داخلي و طبقاتي فرو ميرود و سرانجام، كه روح و مردمش از توش و توان ميافتند، تن به استبداد و درويشي و عرفان شرقي ميدهد و از روميان مهاجمي كه ميبايد علوم و فلسفهها و ادبيات و هنرهاي يونان ميرنده را به عنوان مباني فرهنگي دنياي جديد به اروپا برسانند، استقبال ميكند.
-1: در چاپ جديد، رعايت اين اصول، صورت يوناني اعلام مشهور نيز حداقل براي يك بار آمده است.)