یونان باستان - جلد دوم کتاب "تاریخ و تمدن" اثر ویل دورانت

iii - امپدوكلس

ايدئاليسم حواس را ناچيز ميشمارد، و ماترياليسم روح را. آن يك همه چيز را تفسير ميكند، جز جهان; و اين يك بر همه چيز توجه دارد، جز به حيات. براي آميختن اين ((نيمه حقايق))، لازم بود كه اصلي زنده و متحرك يافت شود تا بتواند بين ساخت و نمو و بين اشيا و فكر ميانجي شود. آناكساگوراس اين عامل را در ((عقل جهاني)) نهفته ميدانست و امپدوكلس آن را در نيروهايي كه موجب تحول و انقلاب ميشوند جستجو ميكرد.

اين لئوناردوي آكراگاسي در سال جنگ ماراتون به دنيا آمد. پدر و مادرش مردماني دولتمند بودند، و چنان به مسابقات اسبدواني شوق داشتند كه در خانهشان براي فلسفه اميد و مجال خودنمايي نبود.

امپدوكلس يكچند نزد حكماي فيثاغورسي به تحصيل پرداخت، ولي هنگامي كه رشد فكري يافت، پارهاي از عقايد سري آنان را فاش ساخت و از آن جمع رانده شد. وي به عقيده تناسخ ارواح سخت دلبستگي يافت و با شور و شوق شاعرانه گفت كه خود ((در روزگاران پيش، وقتي جوانكي بوده، بعد دوشيزهاي شده، سپس به صورت بوتهاي پرگل درآمده، آنگاه پرندهاي گشته، و بار ديگر تغيير صورت داده، به شكل يك ماهي، در خاموشي اعماق دريا به شناگري پرداخته است.)) امپدوكلس گوشتخواري را مذموم ميدانست، و آن را نوعي آدمخواري ميشمرد; زيرا مگر اين حيوانات خود روزگاري انسان نبودهاند وي معتقد بود كه همه آدميان زماني از خدايان بودهاند; اما، به علت ناپاكي و ارتكاب اعمال ناشايست، مقام آسماني خويش را از دست دادهاند; ميگفت كه در روح خويش، بي گمان، آثاري از الوهيت قبل از تولد احساس ميكند. ((من از جلالي عظيم و سعادتي بيحد سقوط كرده، و اكنون با موجودات فاني بر روي اين زمين سرگردان شدهام.)) امپدوكلس، كه بر آسماني بودن اصل خويش يقين داشت، كفش طلا برپا ميكرد، جامه ارغواني ميپوشيد، و تاج گل بر سر مينهاد. وي خود با فروتني به هم ميهنان خويش ميگفت كه آپولون دوستدار اوست، و فقط نزد دوستانش از خدا بودن خود سخن ميگفت. او مدعي بود كه نيروهاي فوق طبيعي دارد; به سحر و جادو ميپرداخت، و ميكوشيد كه با اين گونه اعمال اسرار سرنوشت انساني را از جهان ديگر باز ستاند. ميگفت با سحر كلام خويش بيماران را شفا ميبخشم، و جمع كثيري را نيز شفا بخشيد، چنانكه مردم آن ديار به گفته وي نيمه اعتقادي حاصل كردند. امپدوكلس در حقيقت پزشكي دانشمند بود، در اين علم آراي بسيار به ميان آورد، و در روانشناسي و روانپزشكي ماهر و صاحبنظر بود. وي در سخنراني نيز توانايي تمام داشت. از قراري كه ارسطو ميگويد، اصول علم بلاغت را او ((اختراع)) كرد، و گورگياس، كه اين علم را چون كالايي در آتن ميفروخت، شاگرد وي بود. امپدوكلس مهندسي بود كه براي نجات شهر سلينوس باطلاقها را زهكشي كرد و مجراي جويها را تغيير داد. وي سياستمدار با شهامتي

 

 

 

 

 

ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids