یونان باستان - جلد دوم کتاب "تاریخ و تمدن" اثر ویل دورانت

اشعار وي، چون نثرتاسيت، فشرده و پيچيده و نامربوط و پرتصنع است; از لحاظ لفظ، به شيوهاي مطنطن و كهن، كه پينداروس در به كار بردن آن تعمد داشته است، سروده شده; و از لحاظ وزن، بحور آن چنان استادانه و دقيق ساخته شده است كه، جز معدودي از شعرا، كسي به تقليد آن نپرداخته است. تنوع اين اوزان نيز چندان است كه از چهل و پنج منظومه او فقط دو تا به يك وزنند. لفظ وي چنان معتقد است كه، با وجود سادگي فكر، علماي صرف و نحو عمر خويش را بر سر آن نهادهاند تا تركيبات و عبارات آن را، كه به جملات توتوني بي شباهت نيست، بگشايند، و سرانجام در زير آن بر مفهومي پوچ و پرآهنگ دست يابند.

اما اينكه هنوز بعضي از دانشمندان كنجكاو به قرائت اين اشعار رغبت مييابند از آن روست كه، علي رغم همه اين عيوب و با وجود قالب پردازيهاي سرد، استعارات نامطبوع، اساطير ملالانگيز، و رواياتي كه در اين منظومه‌ها نقل شده، روشن و پيوسته و سرراست است; تعليمات و نتايج اخلاقي آنها ساده و صميمانه است; و شكوهمندي بيان آن حتي سخيفترين موضوعات را بالا ميبرد و جلوه و جلالي زودگذر بدان ميبخشد.

پينداروس هشتاد سال زندگي كرد. در تب، از اضطراب فكري آتن در امان بود. وي در يكي از سرودهاي خود چنين ميگويد: ((زادگان، دوستان، و خويشان چنان در نظر آدمي عزيزند كه يكباره هر كس را خرسند و بينياز ميسازند. ولي در مردمان مجنون شوقي پيدا ميشود كه آنان را به سوي چيزهاي دوردست ميكشاند.)) روايت شده است كه پينداروس، ده روز قبل از مرگ (در 442)، كسي را به نزد غيبگوي معبد آمون فرستاد تا بپرسد ((چيست كه براي آدمي از همه چيز بهتر است)) و كاهن غيبگوي مصري، چون يونانيان، پاسخ گفت: ((مرگ)). آتنيان مجسمهاش را به هزينه عموم برپا داشتند، و مردمان رودس نيز هفتمين قصيده اولمپي او را كه در ستايش آن جزيره بود با خط زر بر ديوار يكي از معابد نقش كردند. در سال 335، هنگامي كه اسكندر مقدوني فرمان داد كه تب شورشگر را بسوزانند و با خاك يكسان كنند، لشكريان خود را از ويران ساختن خانهاي كه پينداروس در آن زاده و مرده بود منع كرد.

ii - تئاتر ديونوسوسي

در فرهنگنامه سويداس داستاني بدين سان آمده است: در حين اجراي يكي از نمايشنامه‌هاي پراتيناس، در حدود 500 ق‌م، نيمكتهاي چوبيني كه تماشاگران بر آن نشسته بودند فرو ريخت: جمعي كثير آسيب ديدند، و چنان وحشتي در مردم پديد آمد كه آتنيان بر دامنه جنوبي آكروپوليس تئاتري از سنگ ساختند و آن را به ديونوسوس هديه كردند. در دو قرن بعد، نظاير اين تئاتر در ارتريا، اپيداوروس، آرگوس، مانتينئا، دلفي، تائورومنيوم، سيراكوز، و

 

 

 

 

 

ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids