یونان باستان - جلد دوم کتاب "تاریخ و تمدن" اثر ویل دورانت

از مرگ هيرون، برادر او را از سلطنت بركنار ساختند و براي خود دموكراسي محدودي بنياد نهادند.

شهرهاي ديگر اين جزيره نيز از سيراكوز سرمشق گرفتند و همگي سلاطين مستبد خود را از ميان برداشتند.

طبقات بازرگان، اشرافيت زمينداران را برانداختند و دموكراسي سوداگرانهاي برقرار ساختند كه اساس آن نظام بيرحمانه برده داري بود. بعد از قريب شصت سال، جنگ اين دوران كوتاه آزادي را قطع كرد چنانكه در عهد گلون نيز جنگي ديگر دوراني ديگر را پايان بخشيده بود. كارتاژيان شكستي را كه، در سه نسل قبل، هاميلكار در هيمرا خورده بود هنوز فراموش نكرده بودند و در 409، با بحريهاي مركب از هزار و پانصد كشتي و بيست هزار مرد، به سيسيل حملهور شدند. فرماندهي اين سپاه نيز با هانيبال، نوه هامليكار، بود.

هانيبال سلينوس را محاصره كرد; اين شهر، كه در آسايش و نعمت فرو رفته و از تعمير و تحكيم وسايل دفاعي خويش غافل مانده بود، در اين هنگام از آكراگاس و سيراكوز ياري طلبيد; لكن آن دو شهر نيز با كندي و اهمالي اسپارتي وار به درخواست او پاسخ گفتند. پايداري سلينوس در هم شكست و سپاه دشمن به درون آن ريخت; هر كس زنده مانده بود، يا كشته يا مقطوع النسل شد، و سلينوس جزو امپراطوري كارتاژ قرار گرفت. هانيبال از آنجا به هيمرا رفت و آن ناحيه را نيز بآساني گرفت و، براي آنكه روح پدر بزرگ خويش را شاد گرداند، سه هزار زنداني و اسير را شكنجه داد و كشت. در اين هنگام كه كارتاژيان آكراگاس را محاصره كرده بودند، طاعوني در ميان سپاهيان افتاد و اكثر آنان را نابود ساخت، حتي هانيبال خود نيز بدين بلا گرفتار شد و مرد. ولي جانشين وي پسر خويش را زنده در آتش سوخت تا خدايان كارتاژ را بر سر مهر آورد.

كارتاژيان آكراگاس را گشودند، گلا و كامارينا را مسخر ساختند، و به سوي سيراكوز روي نهادند.

سيراكوزيان وحشتزده، كه ضيافتها و جشن و سورهايشان به هم خورده بود، زمام اختيارات خود را يكسره به تواناترين سردار خويش يعني ديونوسوس سپردند. اما ديونوسوس با كارتاژيان از در صلح درآمد; سيسيل جنوبي را تماما به آنان واگذارد; و به نيروي سپاهي كه گرد آورده بود، ديكتاتوري دوم را بنياد نهاد (405).

اين كار خيانت نبود، زيرا وي خوب ميدانست كه پايداري در برابر كارتاژيان بيحاصل است. از اين روي،جز سيراكوز و سپاه خود، همه چيز را به آنان تسليم كرد و بر آن شد كه شهر و سپاه را نيرومند سازد تا بتواند، چون گلون، مهاجمان را از آن جزيره براند.

ii - جنگ بزرگ چگونه آغاز شد

همچنانكه انديشه ساده خدا را بايد به صورت انسان تصور كند، شارمندان ساده دل نيز سبب جنگ را شخصي، و معمولا شخصي واحد، ميدانند. حتي آريستوفان نيز، چون مردمان عامي آن روزگار، پريكلس را مسبب جنگ پلوپونزي ميدانست، و معتقد بود كه چون مگارا به آسپاسيا اهانت ورزيده بود، پريكلس بدانجا لشكر كشيد.

ظن غالب بر آن است كه پريكلس، كه در تسخير آيگينا هيچ ترديد نكرده بود، ميخواست با تصرف مگارا و كورنت تجارت يونان را يكسره در اختيار آتن قرار دهد. كورنت براي يونان به منزله استانبول امروزي براي مديترانه خاوري بود; يعني دروازه

 

 

 

 

 

ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids