یونان باستان - جلد دوم کتاب "تاریخ و تمدن" اثر ویل دورانت

v - پيشرفت مقدونيه

در همان هنگام كه تيمولئون دموكراسي را براي آخرين بار به سيسيل باستاني باز ميگرداند، فيليپ آن را در خاك يونان نابود ميكرد. هنگام بر تخت نشستن فيليپ (359)، در قسمت اعظم مقدونيه، علي رغم استعدادي كه آرخلائوس در پذيرفتن تمدن داشت، هنوز مردم كوچنشين نيم وحشي و بي خط و كتابي زندگي ميكردند; در واقع، تا آخر سلطنت وي نيز مقدونيه به همين حال ماند زيرا، با وجودي كه يوناني زبان رسمي آن بود، نه يك نويسنده، نه يك عالم، نه يك هنرمند، و نه يك فيلسوف به يونان عرضه كرد.

فيليپ كه سه سال با خويشاوندان اپامينونداس در تب زيسته بود توانسته بود از فرهنگ و تبحر فراوان نظامي ايشان مختصري كسب كند. او جز مظاهر تمدن از همه چيز برخوردار بود. مردي بود قوي جثه و قوي اراده و ورزشكار و زيباروي. حيوان زيبايي بود كه گاه گاه ميكوشيد نجيبزادگان يونان را تقليد كند. مانند فرزند نامدارش تند مزاج و در سخاوت افراط كار بود. نبرد را دوست ميداشت و به شراب مردافكن بيشتر عشق ميورزيد. برخلاف اسكندر، شوخ مزاج بود و از ته دل خنديدن را دوست داشت و بردهاي را كه وسيله شادي خاطرش ميگرديد به مقامات بلند ميرساند. پسران را دوست ميداشت، ولي به زنان بيشتر علاقهمند بود و تا ميتوانست زن گرفت. در ابتدا به يك زن، يعني اولومپياس، كه شاهزادهاي زيبا و رام نشدني بود و اسكندر را برايش آورد اكتفا نمود، ولي بعد هوا و هوس به زنان ديگر متمايلش ساخت، و اولومپياس به فكر انتقام افتاد. بيش از هر چيز از مردان رشيدي كه بتوانند تمام روز را نبرد كرده، شب را با وي به قمار و شب زنده داري بگذرانند لذت ميبرد. در واقع، (قبل از اسكندر) دلاور دلاوران بود و در هر ميدان اثري از دلاوري خود برجاي ميگذاشت. بزرگترين دشمنش، دموستن، ميگفت: ((عجب مرديست! براي كسب قدرت و حكومت، يك چشم از دست داد، شانهاش شكست، و يك دست و پايش فلج شد.)) فيليپ مردي بود با هوش و زيرك و قادر به اينكه مدتها صبر كند تا موقعيت مناسبي به دست آورد، و براي رسيدن به هدفهاي دور و دراز، مصممانه، به وسايل دشواري متوسل شود. در سياست مكار و خائن بود، وعده‌هاي خود را با وجدان راحت ميشكست، و هميشه آماده بود وعده‌هاي ديگري بدهد; براي دولتها اخلاقي نميشناخت، و به دروغ و رشوه به چشم راه گريز عاقلانه از قتل نفس مينگريست. مع هذا، در پيروزي رفتاري ملايم داشت و با يونانيهاي مغلوب رفتاري ميكرد كه خودشان با خود نميكردند. هر كس او را ميديد، جز دموستن لجوج، از او خوشش ميآمد و او را بزرگترين و جالبترين شخص عصر خويش ميدانست.

نوع حكومت او سلطنتي آريستوكراتيك بود كه در آن قدرت شاه محدود به دوام قدرت اسلحه، و برتري خرد او، و تمايل نجبا به حمايت از او بود. هشتصد نفر خان و ارباب فئودال

 

 

 

 

 

ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids