بگويم پدر و مادرش كيستند. ... دم از شرافت ميزني آن هم تو بيحيثيت تو و خانوادهات از شرافت چه ميدانيد تو را چه به اينكه دم از علم و فضل بزني... ميخواهي بگويم كه پدرت همان غلامي بود كه نزديك معبد تسئوس مكتبخانه داشت و شلوار ژنده پاره و يقه چركين ميپوشيد، يا مادرت روز روشن در انبارها و طويلهها عمل جنسي ميكرد تو در مكتبخانه پدرت عملگي ميكردي، مركب ميساختي، نيمكت ميشستي، اطاقها را ميرفتي، و فراشي ميكردي. ... بعد از اينكه نامت را در محله ثبت كردي، كه كسي نميداند چطور، فعلا بماند، توانستي با دوز و كلك شغل شريف منشيگري و پادويي كارمندان دون پايه دولت را براي خود دست و پا كني. بعد از اينكه مرتكب تمام خلافهايي شدي كه اكنون ديگران را به آنها متهم ميكني، از آن شغل هم جوابت گفتند. ... سپس وارد خدمت آن بازيگران سرشناس، سيمولوس و سقراط، شدي كه بيشتر به عنوان پرچانههاي بزرگ مشهورند. آنان تو را به عنوان سياهي لشكر به روي صحنه ميآوردند و تو به جمعآوري آشغال ميوههايي كه روي صحنه پرتاب ميكردند ميپرداختي، و از اين طريق زندگي بهتري براي خود فراهم كردي كه طي كليه تلاشهايي كه براي معاش كرده بودي نصيبت نگشته بود.
زيرا در جريان خصومتي كه بين تو و تماشاچيان درگير بود هرگز متاركهاي پديد نميآمد.
آيسخينس، پس بيا و زندگي خود و مرا با هم بسنج. تو الفبا ميآموختي، من به مدرسه ميرفتم; تو ميرقصيدي، من در گروه همسرايان بودم; تو يك ميرزا بنويس بودي و من يك خطيب بودم; تو يك هنرپيشه دست سوم بودي و من تماشاچي بودم; تو در ايفاي نقش خود شكست خوردي، و من تو را دست انداختم.
خطابه تكان دهندهاي بود. البته نمونهاي از نظم و نزاكت نبود، ولي چنان در بيان احساسات فصيح بود كه هيئت قضات، با پنج راي موافق در مقابل يك راي مخالف، كتسيفون را تبرئه كرد. در سال بعد، شورا تاج افتخار مورد نزاع را به دموستن اهدا كرد. آيسخينس، كه نميتوانست از عهده پرداخت جريمهاي كه خود به خود به ادعانامه ناموفقش تعلق ميگرفت برآيد، به رودس گريخت. در آنجا با تدريس اصول سخنوري بسختي امرار معاش ميكرد. ميگويند كه دموستن، براي رهايي وي از چنگال فقر، پول برايش ميفرستاد.
ii - ايسوكراتس
اين جنگ فصاحت را در تمام اعصار مورد تحسين و مداقه قرار دادهاند، ولي حقيقت امر آن است كه آن را جز زوال سياسي آتن نميتوان دانست، زيرا در اين مسابقه ناسزاگويي، در مبارزه پست دو مردي كه پنهاني از خارجيها رشوت ميگرفتند، هيچگونه شرافتمندي و اصالت نميتوان ديد. در اين ميان ايسوكراتس كمي از سايرين جالبتر است و نشاني از شكوه و عظمت قرن پنجم را در خود دارد. ايسوكراتس در سال 436 متولد شد، و در سال 338 با آزادي يونان درگذشت. پدرش از راه ساختن فلوت (ني) ثروت هنگفتي به دست آورد و پسرش را از هيچ نوع امتياز آموزشي محروم نكرد، حتي وي را براي تحصيل علم فصاحت و معاني بيان نزد گورگياس به تسالي فرستاد. جنگ پلوپونزي و شكست آلكيبيادس تجارت فلوت سازي پدر ايسوكراتس را تباه ساخت و
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids