تاثير پذيرفتهاند هنوز بر ما معلوم نيست. آنهايي كه امروز نيز فلسفه ((بازگشت به سوي طبيعت)) را ترويج ميكنند، فرزندان روشنفكر آن مردان و زنان شرق و يونان باستانند كه، خسته و درمانده از فشارهاي غير طبيعي و فلج كننده تمدن، ميانديشند كه ميتوانند برگردند و با حيوانات زندگي كنند. هيچ زندگاني كاملي از اين وهم و هوس خاص زندگي شهري خالي نيست.

iii - افلاطون

1- معلم

حتي افلاطون نيز تحت نفوذ كلبيون قرار گرفت. در كتاب دوم جمهور، با رغبت و همدردي، مدينه فاضله اشتراكي و طبيعي را توصيف ميكند; بعد آن را رد ميكند و نوع حكومتي را كه ((از حيث خوبي در درجه دوم)) است به ميان ميآورد; ولي هنگامي كه تصوير حاكم حكيم خود را رسم مينمايد، در آن اثري از روياهاي كلبيون مييابيم مرداني بدون مالكيت و بدون همسر، و وقف زندگاني ساده و فلسفي كه آنهمه مقبول بهترين اذهان يونان باستان بود. نقشه افلاطون براي ايجاد يك جامعه اشتراكي آريستوكراتيك، كوشش درخشان محافظه كار ثروتمندي است كه ميخواهد انزجار از دموكراسي را با ايدئاليسم افراطي زمان خويش تطبيق دهد.

افلاطون از خانوادهاي چنان كهنسال بود كه از طرف مادر به سولون، و از طرف پدر به پادشاهان اوليه آتن و حتي به پوسيدون خداي دريا ميرسيد. مادرش خواهر خارميدس و خواهرزاده كريتياس بود.

بنابراين، مخالفت با دموكراسي تقريبا در خونش بود. اسمش را آريستوكلس نهادند، كه به معني ((نامدار و بهترين)) است. اين جوان در اندك مدتي در تمام رشته‌هاي علوم سر آمد شد. در موسيقي، رياضيات، معاني بيان، و شعر از همه پيش افتاد. صورت خوب او زنان و، بدون شك، مردان را جلب مينمود. در مسابقات برزخي كشتي ميگرفت و به خاطر هيكل ورزيده و درشتش لقب پلاتون يا ((چهارشانه)) گرفت. در سه جنگ نبرد كرد و نشان شجاعت گرفت. لطيفه مينوشت و شعر عاشقانه ميسرود، و يك نمايشنامه تراژدي تحرير كرد. در سن بيست سالگي گرفتار ترديد بود كه سياست پيشه كند يا شاعري، ولي سرانجام تسليم جذبه سقراط شد. او را حتما از قبل ميشناخت، زيرا سقراط دوست قديم عمويش خارميدس بود. اكنون سخنان سقراط را ميفهميد، و از تماشاي آن پيرمرد، كه مانند بندبازي انديشه‌هاي خود را در هوا ميانداخت و بر چنگال پرسش ميگرفت، لذت ميبرد. افلاطون پس از آشنايي با سقراط اشعار خود را سوزاند; اوريپيد، ورزش، و زن را فراموش كرد و، همچون كسي كه گرفتار طلسم شده باشد، به دنبال استاد به راه افتاد.