آتن ترسيم مينمايد تا حدودي اين نقص را برطرف ميكند. رساله سومپوسيون (مهماني)، كه در نوع خود شاهكار است، بهترين مقدمه براي آشنايي با افلاطون است. صحنه سازيهاي نمايشي آن (آگاتون به نوكرهايش ميگويد: ((فكر كنيد كه شما ميزبان ما، و من و دوستانم مهمان شما هستيم))، تصويرهاي زنده آريستوفان (از بس خورده، سكسكه ميكند)، حكايت خوشمزه مست كردن و افتضاح آلكيبيادس، و از همه مهمتر تركيب ظريف واقعپردازي بيپرده، در تصويري كه از سقراط ميسازد، با والاترين ايدئاليسم نسبت به مفهوم عشق، اين اثر را در زمره يكي از شاهكارهاي تاريخ نثر قرار ميدهد. فيدون ملايمتر ولي زيباتر است; در اين ديالوگ، موضوع بحث، گرچه قوي نيست، بيريا و صادقانه است و به حريف اجازه اظهار وجود ميدهد. سبك نويسنده با آرامي بيشتري در صحنه آخر جريان دارد، و همين آرامش است كه پايان غمانگيز داستان را ملايم ميكند و مرگ سقراط را، مانند جويباري كه بآرامي در خم بستر خود ناپديد ميشود، آسان مينمايد. قسمتي از ديالوگ فدروس در سواحل رودخانه ايليسوس است، در حالي كه سقراط و شاگردانش گرمازدگي پاي خود را با خنكي آب رودخانه برطرف ميكنند. البته بزرگترين ديالوگها جمهور است كه فلسفه افلاطون را به كاملترين وجهي بيان ميكند و، در بخشهاي نخستين، شامل برخوردهاي هيجانانگيز شخصيتها و عقايد است. پارمنيدس بدترين نوع استدلال خشك و منطق بيمعنايي است كه تا به حال در تمام ادبيات جهان ديده شده است، و در تاريخ فلسفه بهترين مثال شجاعت شخص متفكري است كه به نحو انكارناپذيري محبوبترين نظريه خود فرضيه مثل را رد ميكند. در ديالوگهاي آخرين، هنرمندي افلاطون رو به كاهش ميگذارد; سقراط بتدريج از صحنه خارج ميشود; حالت شاعرانه فلسفه مابعدالطبيعه از بين ميرود; سياست، آرمانخواهي جوانانه خود را از دست ميدهد; و سرانجام در نواميس، اين وارث سرخورده و خسته فرهنگ چند بعدي آتن، تسليم دام فريب اسپارت ميشود و از آزادي و شعر و هنر و حتي فلسفه دست ميكشد.
3- فيلسوف مابعدالطبيعه
در نوشتههاي افلاطون نظامي موجود نيست، و اگر در اينجا، به خاطر نوعي نظم، عقايد او را تحت عنوانهاي معمول منطق، مابعدالطبيعه، اخلاق، زيباييشناسي، و سياست خلاصه كردهايم، بايد به ياد داشته باشيم كه طبع شاعرانه افلاطون اجازه نميداد كه افكار خود را در قالب معيني محدود كند. از آنجا كه افلاطون شاعر است، منطق برايش آسان نيست; براي يافتن تعريفها دچار سرگرداني ميشود; و در قياسهاي مشكل دست و پاي خود را گم ميكند. خودش ميگويد: ((بعد گرفتار دالانهاي پيچ در پيچ ميشديم، و وقتي خيال ميكرديم به آخر رسيدهايم، سر از محل اول در ميآورديم و ميديديم مانند هميشه هيچ نديدهايم.)) افلاطون
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids