دموكراسي عصر جديد معمول بود. سد مابين يوناني و ((بربر)) را شكست، راه نفوذ موازين تمدن يوناني را باز كرد، درهاي آسياي نزديك را به روي تمدن يوناني گشود، و حتي تا باكتريا شهرهاي يوناني بنا كرد. شرق مديترانه را چون تارهاي عظيم بازرگاني به هم مرتبط ساخت، و تجارت را آزاد و تشويق نمود. ادبيات و فلسفه و هنر يوناني را به آسيا آورد، و قبل از اينكه بداند او نيز راه پيروزي مذهب شرق را بر غرب هموار ساخته، گرفتار پنجه مرگ شد. اقتباس لباس پوشيدن و عادات شرقي او را بايد آغاز انتقام آسيا دانست.
بهتر همين بود كه اسكندر در اوج ترقي و تعالي بميرد، زيرا اگر چند سال ديگر زيسته بود بدون شك با نااميدي و سرخوردگي رو به رو ميشد. شايد اگر بيشتر زنده مانده بود، در اثر شكست و نامرادي، فكورتر و بالغ ميشد، و چنانكه شروع كرده بود به سياستمداري بيش از جنگ علاقه پيدا ميكرد. ليكن بار زيادي بر دوش گرفته بود، و فشار نگهداري قلمروي چنان وسيع، و نظارت بر تمام بخشهاي آن محتملا ذهن درخشانش را مختل ساخته بود. نيرو و قدرت نيمي از نبوغ را تشكيل ميدهد، نيم ديگر اسباب كار است; ولي اسكندر فقط نيرومند بود. البته انتظار بيجايي است، ولي اسكندر فاقد پختگي آرام قيصر و فراست مكارانه آوگوستوس بود. مردم او را مانند ناپلئون ستودني ميدانند، زيرا يكتنه عليه نيمي از دنيا برخاست، و ما را به نيروي شگفتي كه بالقوه در طبيعت انسان است تشجيع و اميدوار ساخت. علاوه بر آن، علي رغم خرافات و ظلمها، و بيرحميهايش، ما نسبت به اسكندر احساس همدردي و محبت ميكنيم، زيرا ميدانيم كه جوان سخاوتمند و پرمحبتي بود. دليري توانا بود، و سر تا سر عمر عليه ميراث توحشي كه در خونش بود ديوانهوار جنگيد; و در تمام جنگها و خونريزيها، انديشه تعميم روشنايي آتن به دنياي وسيعتري را مقابل ديدگانش داشت.
iv - پايان يك عصر
چون خبر مرگ اسكندر به يونان رسيد، شورش عليه حكومت مقدوني همه جا شيوع يافت. تبعيديهاي تبي در آتن نيرويي از ميهن پرستان تشكيل دادند و پادگان مقدوني را در كادميا محاصره كردند. در خود آتن، يعني جايي كه بسياري از مردم مرگ اسكندر را از خدا ميطلبيدند، گروههاي ضد مقدوني كه احساس ميكردند دعايشان مستجاب شده است، تاج گل بر سر گذارده و در مرگ اسكندر اسكندري كه خدا ميخواندندش شادماني ميكردند. به قول پلوتارك: ((سرودهاي پيروزي ميخواندند; انگار كه با دليري و شجاعت خود او را از بين بردهاند.)) براي مدت كوتاهي نوبت قدرت و شكوه دموستن فرا رسيد. او در دوره اسكندر كامياب نبود; اول اينكه متهم بود كه از هارپالوس رشوه گرفته و به اين مناسبت زنداني شده بود; سپس
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids